درس هایی از تربیت انسانی


 

تربیت از مهم‌ترین مسائل انسانی است؛ زیرا نحوه‌ شکل‌گیری انسان‌ها به نوع‌ تربیت آن‌ها بستگی دارد و از طرفی، تمامی پیشرفت‌ها و تمدن‌ها از تلاش‌های انسانی ناشی شده است؛ بدین معنا که علت شکل‌گیری فرهنگ‌ها و تمدن‌ها، افراد بشرند و روشن است که انسان شدن انسان‌ها به کیفیت تربیت آنان وابسته است.

 

دسته:

توضیحات

پیشگفتار

تربیت از مهم‌ترین مسائل انسانی است؛ زیرا نحوه‌ شکل‌گیری انسان‌ها به نوع‌ تربیت آن‌ها بستگی دارد و از طرفی، تمامی پیشرفت‌ها و تمدن‌ها از تلاش‌های انسانی ناشی شده است؛ بدین معنا که علت شکل‌گیری فرهنگ‌ها و تمدن‌ها، افراد بشرند و روشن است که انسان شدن انسان‌ها به کیفیت تربیت آنان وابسته است.

این اصل، بدیهی و روشن است که برای اصلاح یا افساد امری، باید علت آن را یافت و نباید تنها به معلول توجه نمود. سرگرم شدن با معلول و پرداختن صرف به آن، در نهایت ممکن است تنها به عنوان مسکّن، مفید واقع شود؛ اما هرگز درمان قطعی نخواهد بود.

انسان‌های رشد یافته با مشاهده بروز صفات غیر انسانی در هم‌نوعان خود رنج می‌برند و آرزو می‌کنند که صفا، راستی، صداقت و ‌… در تمامی افراد بشر بروز نماید. برای تحقق چنین آرزویی باید بررسی نمود که علت ظهور صفات ناپسند و سبب عدم بروز صفات ارزنده در انسان‌ها چیست؟ انسانی که تربیت نشده است، فاقد صفات انسانی خواهد بود و نمی‌توان او را به راحتی انسان نامید، هرچند ظاهری انسانی و آراسته داشته باشد؛ چراکه می‌دانیم نمی‌توان از او انتظار بروز صفاتی انسانی و نیکو داشت. اینجاست که موضوع تربیت صحیح و شکل‌دهی مسیر  رشد، از اهمیت خاصی برخوردار می‌گردد و باید بدان توجه ویژه‌ای مبذول داشت؛ چراکه برای انسان‌سازی باید راه و روش آن را آموخت و در طی مسیر آن کوشا بود؛ زیرا روشن است تنها با آرزو کردن و امید بستن، مدینه فاضله‌ای تشکیل نخواهد شد.

برای دست‌یابی به تربیت صحیح انسانی، ابتدا باید کمال انسان را بشناسیم تا بتوانیم با بهره‌مندی از روش‌های تربیتی، بدان دست یابیم. برخی پنداشته‌اند بروز تمامی امیال و ارضا نمودن تمام خواسته‌های انسانی، کمال آن‌هاست. از «نیچه» چنین نقل شده است:

شخص باید هر چه بیشتر توانا شود و زندگانیش پر حدّت و خوش‌تر و نفسش شکفته‌تر و نیرومندتر و از تمایلات و تقاضاهای نفس برخوردارتر باشد‌. پس آنچه برای حصول این مقصود مساعد است، اگرچه قساوت و بی‌رحمی و مکر و فریب و جنگ و جدال باشد، خوب است‌ و آنچه مزاحم و مخالف این غرض است، اگرچه راستی و مهربانی و فضیلت و تقوا باشد، بد است.

از دید برخی انسان‌ها، سعادت و کمال هر فرد در ارضای تمام تمایلات و خواسته‌های نفسانی اوست و در نتیجه برنامه تربیتی آن‌ها باید تأمین‌کننده این خواسته‌ها باشد‌.

گروه دیگری کمال و سعادت را در نفی تمامی خواسته‌های نفسانی و مخالفت با همه تمایلات دانسته‌اند و همچون مرتاضان تنها به ریاضت کشیدن مشغول گشته‌اند.

در نگاه اسلام هر دو دسته راه افراط و تفریط در پیش گرفته‌اند. این‌گونه نیست که فرد به طور کامل، تابع تمایلات خویش گردد یا به کلی از آن‌ها فاصله گیرد. انسان هوشمند از این قوا و استعدادها می‌تواند به نحوی صحیح، بهره‌برداری نماید و تا حد لازم آن‌ها را رشد دهد‌. «خواجه‌ نصیرالدین طوسی» در این زمینه می‌نویسد:

هر موجود که مرکّب بود‌، کمال او غیر کمال اجزاء و بسایط او بود؛ چنان‌که کمال سکنگبین غیر کمال سرکه و انگبین بود و کمال خانه غیر کمال چوب و سنگ. چون آدمی مرکّب است، کمال او نیز غیر کمال بسایط و اجزای او بود. او را کمالی بود که هیچ موجود در آن با او مشارک نباشد‌ و اکمل مردمان کسی بود که قادرترین ایشان باشد بر اظهار آن خاصیت و ملازم‌ترین ایشان آن را که بی‌تهاونی و تلوّنی راه یابد‌ و چون حال فضیلت و کمال معلوم شود، حال رذیلت و نقصان که مقابل آن بود هم معلوم باشد.‌

این سخن حاوی مطالب شایان توجهی است‌. ما عقیده داریم کمال انسان، کمال اجزای وجودی او نیست؛ بلکه کمال، نتیجه هماهنگی اجزای وجودی است. به عنوان مثال، یک اتومبیل را در نظر بگیرید. کمال اتومبیل این نیست که فقط اجزای آن درست، سالم و محکم باشند؛ بلکه کمال اتومبیل در این است که هر شیء در جای خود قرار گیرد و کل اتومبیل هماهنگی‌های لازم را داشته باشد تا بتواند کار مورد نظر را انجام دهد‌.

به قول خواجه‌ نصیر، کمال سکنگبین این نیست که سرکه به تنهایی کامل و انگبین هم به تنهایی کامل باشد؛ بلکه باید ترکیب آن دو به نحوی باشد که سکنگبینی کامل و درست تهیه گردد‌.

در مورد انسان نیز مطلب به همین‌گونه است. کمال انسان داشتن اندام قوی و غرایز نیرومند نیست؛ بلکه انسانی کامل است که هر عضو از اعضای وجودی او در شرایط مناسب خود قرار گیرد؛ بر این مبناست که عبارت «پرورش و تعدیل قوا» در نظام تربیتی اسلامی معنای خود را مشخص می‌سازد‌.

در پرورش و تعدیل قوا‌، نه رها کردن قوای وجودی مورد نظر است و نه آزاد گذاشتن مطلق آن‌‌ها؛ بلکه آنچه هدف است، ایجاد تعادل میان این قواست. بنابراین باید تلاش نمود تا هر قوه و نیرویی به شکل صحیح خود بروز یابد و این مطلبی است که صرفاً در پرتو تربیت صحیح انسانی حاصل می‌شود.

در این کتاب در پی تبیین عوامل و اصول کلی تربیت صحیح اسلامی می‌باشیم. بدین منظور، پس از معرفی مفهوم دقیق تربیت انسانی، نقش مهم‌ترین عوامل تربیتی، یعنی خانواده، محیط و برنامه‌های تربیتی را در سه حوزه کلی تربیت، یعنی زمینه‌سازی تحقق تربیت، بازسازی و زدودن موانع و به‌سازی متربی، مورد بررسی دقیق قرار می‌دهیم و ذیل هر یک، با تکیه بر آیات قرآن کریم و روایات معصومین؟عهم؟ به معرفی نگاه اسلام در آن حوزه می‌پردازیم تا دیدگاه فرهنگ اسلامی، در خصوص تربیت انسانی و اهمیت آن در شکل‌بخشی به انسان‌ها و جوامع تبیین گردد.

مجموعه مطالب مطرح شده در این کتاب در سال ۱۳۶۵ هجری شمسی به چاپ رسید و از آنجا که در برخی از دانشگاه‌ها به عنوان کتاب درسی تدریس می‌شد و نیز به سبب استقبال خوانندگان گرامی، تا سال۱۳۶۹ پنج بار تجدید چاپ گردید؛ لکن از دید حقیر کاستی‌هایی در کتاب وجود داشت که نیازمند جرح و تعدیل بود. به همین سبب از چاپ بعدی آن ممانعت به عمل آوردم و منتظر فرصتی مناسب برای اعمال تغییرات مورد نیاز، جهت تجدید چاپ بودم که به حمدالله، به همت صدیق گرامی و فعالِ مسیر فرهنگ معارف اسلامی، جناب آقای دکتر امید آهنچی، این امر جامه عمل پوشید.

در این چاپ ضمن اصلاح و رفع نواقص و افزایش مطالب مورد نیاز و مکمل، بخش اخلاق نیز از کتاب جدا گشت تا مستقلاً به چاپ برسد و مباحث آن در کتابی دیگر به صورت مجزا عرضه گردد.

لازم به ذکر است که همت و تلاش سرکار خانم مهندس حاجی‌بابا در این خصوص قابل تقدیر است که اگر همکاری این عزیزان به مدد نمی‌آمد، این مثنوی همچنان به تأخیر می‌افتاد.

ضمن سپاس مجدد از زحمات این عزیزان، از درگاه احدیت برایشان توفیقات روز افزون مسئلت می‌نمایم و امیدوارم که این اثر در مسیر تعالی انسانی مفید واقع شود.

 

محمد اسدی گرمارودی

یکشنبه ۲۱ محرم ۱۴۳۸

مطابق با ۲/۸/۱۳۹۵