توضیحات
مقدمه
از ویژگیهای انسان که سبب کرامت و شرافت او شده است، قدرت اختیار وی میباشد. انسان بر مبنای این توان، حق انتخاب داشته و هدف زندگی خویش را برمیگزیند و مسیر نیل به آن هدف را معیّن میسازد.
از جمله دلایل اختلاف اهداف انسانها در طول مدت حیاتشان، همین قدرت اختیار و نحوه انتخاب آنان است؛ میزان و شکل معرفت آنها نیز باعث میشود که انتخابهایشان گوناگون و دارای تفاوت فاحش مراتبی باشد.
قرآن کریم در آیه ۲۹ از سوره مبارکه نجم میفرماید:
<فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلّٰى عَنْ ذِکرِنٰا وَ لَمْ یرِدْ إِلَّا الْحَیٰاهَ الدُّنْیٰا>
حال که چنین است از کسى که از یاد ما روى مىگرداند و جز زندگى مادى دنیا را نمىطلبد، اعراض کن!
طبق این آیه شریفه باید از آنانی که در انتخاب هدف، خدا را در نظر نگرفته و جز حیات گذرا و مادی چند روز دنیا را برنگزیدهاند، دوری جست تا تحت تأثیر آن بینش و نگرش قرار نگرفت؛ اما نکته مهم و قابل توجه، ابتدای آیه بعد است که میفرماید:
<ذٰلِک مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّک هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلݭݫݫِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدى>
این آخرین حد آگاهى آنهاست؛ پروردگار تو کسانى را که از راه او گمراه شدهاند بهتر مىشناسد و (همچنین) هدایتیافتگان را از همه بهتر مىشناسد!
این آیه بیان میدارد که منتهای علم، آگاهی و معرفت عدهای همین است که همه ارزشها را در دنیای گذرای مادی دیده و در نهایت، همان را هدف خود قرار میدهند.
معرفت انسان به وسیله ابزار معرفت حاصل میشود و گاهی با عدم دقت در شئون حصول معرفت توسط ابزار آن، کاستیهایی به وجود میآید که جهل را جای علم، شک را جای یقین و مجاز را جای حقیقت مینشاند و نتیجه شوم این مشکل معرفتی است که در مراحل نگرش و گرایش به انتخاب غلط و تلاش غیر مثمر میانجامد.
خداوند در آیه ۳۵ از سوره مبارکه نور میفرماید:
<اَللّٰهُ نُورُ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکٰاهٍ فِیهٰا مِصْبٰاحٌ الْمِصْبٰاحُ فِی زُجٰاجَهٍ اَلزُّجٰاجَهُ کأَنَّهٰا کوْکبٌ دُرِّیٌّ یوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبٰارَکهٍ زَیتُونَهٍ لاٰ شَرْقِیهٍ وَ لاٰ غَرْبِیهٍ یکٰادُ زَیتُهٰا یضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نٰارٌ نُورٌ عَلىٰ نُورٍ یهْدِی اَللّٰهُ لِنُورِهِ مَنْ یشٰاءُ وَ یضْرِبُ اَللّٰهُ الْأَمْثٰالَ لِلنّٰاسِ وَ اللّٰهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ>
خداوند نور آسمانها و زمین است، مَثَل نور خداوند همانند چراغدانى است که در آن چراغى (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابى قرار گیرد، حبابى شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان، این چراغ با روغنى افروخته مىشود که از درخت پربرکت زیتونى گرفته شده که نه شرقى است و نه غربى؛ (روغنش آن چنان صاف و خالص است که) نزدیک است بدون تماس با آتش شعلهور شود؛ نورى است بر فراز نورى و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت مىکند و خداوند به هر چیزى داناست.
ابتدای آیه با بیان نور بودن پروردگار، متذکر میشود که روشنگر حقایق و هادی همه عالمیان ذات اقدس الهی است؛ آنگاه خداوند مَظهَر و تجلی این نور را که مَثَل نور الهیاند با عناوین مصباح، زجاجه و… معرفی مینماید که منظور انبیاء و اولیاء(علیهم السلام) و در رأس آنان، حضرت ختمی مرتبت(ص) و عترت طاهرین ایشان(علیهم السلام) میباشند. در پایان آیه نیز هدایت انسانها، به وسیله نوری که تجلی و مظهر نور الهی میباشد مشروط گردیده است. خداوند در ادامه، یعنی در آیه ۳۸ از همین سوره مبارکه میفرماید:
<لِیجْزِیهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُواْ وَ یزِیدَهُم مِّن فَضْلِهِ وَ اللَّهُ یرْزُقُ مَن یشَاءُ بِغَیرِ حِسَابٍ>
تا خداوند آنان را به بهترین اعمالى که انجام دادهاند پاداش دهد، و از فضل خود بر پاداششان بیفزاید و خداوند به هر کس بخواهد بى حساب روزى مىدهد.
با توجه به هدایت صحیح که از نور هدایت الهی حاصل میشود، بینش درست و انتخاب صحیح به دست میآید و گرایش حاصل از این بینش میتواند عمل صالح و کردار درست باشد که جزا و اجر الهی آن، برخورداری از فضل و عنایت خداوندی است؛ اما نکته بسیار مهم در رابطه با این کتاب و بحث مورد نظر ما آیه بعدی است که میفرماید:
<وَ اَلَّذِینَ کفَرُوا أَعْمٰالُهُمْ کسَرٰابٍ بِقِیعَهٍ یحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مٰاءً حَتّٰى إِذٰا جٰاءَهُ لَمْ یجِدْهُ شَیئاً وَ وَجَدَ اَللّٰهَ عِنْدَهُ فَوَفّٰاهُ حِسٰابَهُ وَ اَللّٰهُ سَرِیعُ اَلْحِسٰابِ>
کسانى که کافر شدند، اعمالشان همچون سرابى است در یک کویر که انسان تشنه از دور آن را آب مىپندارد؛ اما هنگامى که به سراغ آن مىآید چیزى نمىیابد، و خدا را نزد آن مىیابد که حساب او را به طور کامل مىدهد و خداوند سریع الحساب است!
قطعاً بینش آنانی که نور الهی یا مظاهر آن را نادیده گرفته و بدان کفر ورزیدهاند، بینش غلطی است که گرایش حاصل از آن نیز چون سرابی در کویر خواهد بود.
تشنه طالب آب با سراب سیراب نمیشود و چه بسا به گمان آب بودن سراب، از تلاش برای یافتن آب باز بماند و همین عدم تفحص باعث مرگ او شود. این مشکل همیشه در طول تاریخ بشری وجود داشته است؛ گاهی برخی با کنار گذاشتن خدا، وحی و دین، «اَللّٰهُ نُورُ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ» را نادیده گرفته و در چنین سراب مهلکی گرفتار شدهاند و گاهی، عدهای پس از پذیرش خدا و دین، از عوامل و وسایل هدایت الهی، یعنی «مَثَلُ نُورِهِ» روی گردان شده، در زمره «یهْدِی اَللّٰهُ لِنُورِهِ مَنْ یشٰاءُ» قرار نگرفته و به سراب دچار شدهاند. این سراب خطر بیشتری خواهد داشت، زیرا این سراب حاصل از عدم دقت در ابزار معرفت و نتیجه شناخت غلط است که خود را به عنوان آب و حقیقت الهی میپندارد و خطر مضاعف پیدا میکند.
نمونه بارز این حقیقت تلخ و مصداق بارز این کجفهمی در صدر اسلام، خوارج و در عصر ما گروههای مختلف وهابیت میباشند. گرچه ریشه و عامل پیدایش این نحلهها، نقشههای ماهرانه دشمنان و اهداف استثماری و استعماری مخالفان است؛ اما کجفهمی و بداندیشی خودِ آنان زمینه را مساعد اجرای نقشههای دشمنان نموده است.
بنده در سال ۱۳۷۸، در محفل مباحثات دینی شبهای جمعه در حسینیه مرحوم حاجیان، طی ۱۵ جلسه این مطلب را بحث نمودم و چگونگی پیدایش فرقه ضاله وهابیت و باورهای آنان را مورد بررسی قرار دادم؛ سیدیهای این سخنرانی در داخل و خارج کشور مورد استقبال فراوان قرار گرفت و تا آنجا که اطلاع یافتم، در آمریکا، کانادا و اروپا باعث شیعه شدن تعداد قابل توجهی از افراد شد؛ بنابراین سعی داشتم که آن مجموعه را به صورت کتابی در اختیار علاقهمندان قرار دهم که مشغله بسیار و تکالیف گوناگون روزمره اجازه آن را نمیداد. تا اینکه اخیراً، با توجه به شرایط خاص جهان اسلام و ضرورت شدید بیان این مباحث، احساس تکلیف بیشتری نمودم و موفق شدم که نوشته حاضر را تنظیم و تقدیم دارم.
امیدوارم که مورد قبول حضرت حق واقع شده و از عنایات پیامبر(ص) و اهل بیت طاهرین ایشان(علیهم السلام) برخوردار شویم.
محمد اسدی گرمارودی
۲۰ شوال ۱۴۳۵هجری قمری
مطابق با ۱۳۹۳/۰۵/۲۶ هجری شمسی