توضیحات
مقدمه چاپ سوّم
اعتقاد به مقامات و مراتب انسانی در هر مکتبی، مبتنی بر انسانشناسی آن مکتب است و انسانشناسی هر مکتب از جهانبینی آن نشأت میگیرد.
در بینش مادیّون که کلّ هستی را مساوی مادّه میپندارند، شناخت غیرمادّه، معنا پیدا نمیکند. انسان که موجودی از موجودات عالم است، جزئی از مادّه به حساب میآید و در نتیجه تمامی قدرتها و مقامات او منحصر در حدّ عالم مادّه خواهد بود. او از حدّ فیزیکی بالاتر نمیرود؛ چون بر اساس این انسانشناسی متافیزیک واقعیت ندارد و هر تصور متافیزیکی نوعی برخورد ایدهآلیستی با عالم هستی است.
بروز و ظهور حقایقی چون تصور اعداد تا بینهایت و داشتن قدرت تصور بینهایت، ثبات علم و متغیر بودن عالم مادّه، رویای صادقه و در نوردیدن زمان و مکان، قدرتهای غیر عادی و شگفتانگیز عارفان و حتّی مرتاضان، از جمله عواملی است که متفکران مادّی را به حیرت انداخته و فردی چون «ژرژ پلیتسر» را مجبور کرده تا در باب دوّم کتاب معروف خود به نام «اصول مقدماتی فلسفه»، بابی تحت عنوان ایدهآلیسم اخلاقی بگشاید، زیرا تمامی خصایص انسانی با جهانبینی مادّی قابل توجیه نبوده است.
امّا در انسانشناسی الهیون بحث به کلّی تفاوت پیدا میکند؛ زیرا در جهانبینی آنان، هستی اعم از مادّه است و حقیقت انسان براساس نفخ روح الهی در اوست و از آنجا که انسان از این حقیقت برخوردار است؛ برترین مخلوق الهی میباشد و میتواند به بالاترین ارزشها که همانا قرب الهی است، نائل شود.
مقام قرب الهی مقامی است که بشر بر اساس آیه شریفه وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإنْسَ إِلا لِیَعْبُدُونِ برای آن آفریده شده است؛ زیرا هر امری که در آن قصد قرب الهی نباشد، عبادت نیست؛ بنابراین آفرینش انسان برای عبادت، یعنی برای دستیابی به مقام قرب الهی خواهد بود. با توجّه به این که قرب الهی، نمیتواند مکانی و زمانی باشد، پس قربِ صفاتی و مقامی مورد نظر است. در این نوع از قرب هر چه به صفات و مقام الهی نزدیکتر شویم، به همان اندازه مَظهر خدا خواهیم شد. موجودات به هر اندازه که مَظهر خدا شوند، قطعاً به همان اندازه مُظهِر خدا خواهند بود. پس بروز صفات و آثاری ارزنده و برتر از دیگر موجودات و انسانهای عادی، امری ممکن و لازمه توان بشری است.
این حدیث قدسی معروف به همین توان و قدرت اشاره دارد:
عَبْدی اَطِعْنی حَتّی اَجْعَلُکَ مثلی اَقُولُ لشَّیءٍ کُنْ فَیکُونُ تقُولُ لشَّیءِ کُنْ فَیکُونُ
بنده من، مرا بندگی کن تا مثلی از من شوی، من به هر چه بگویم باش پس میشود، تو نیز به هر چیز بگوئی بشو پس میشود.
انسانهایی که غرق در شناخت عالم مادّه و مبهوت جهان مُلک و غافل از سیطره ملکوتند، یا تحمّل مقامات مافوق مادّی بشر را ندارند یا آگاهانه و به منظور دستیابی به اهدافی خاص، به مخالفت با آن برمیخیزند. این حقیقت تلخ در طول تاریخ، بسیار به وقوع پیوسته است و برجستگان و برگزیدگان عالَم هستی با آن مواجه بودهاند.
خداوند در ابتدای خلقت انسان، با توجّه به داستان حضرت آدم(ع) و استکبار ابلیس در برابر عظمت او، به همین حقیقت اشاره میفرماید تا ما انسانها بدانیم که: اوّلاً توان انسان در حدی است که میتواند به تمامی اسمای الهی عالِم باشد که این امر به مَظهریت تام انسانی اشاره داشته و مقام خلیفهاللّهی وی را بیان میفرماید؛ ثانیاً عدم تمکین در مقابل این مقام بشری، باعث طرد و لعن الهی است و خواست الهی، اعتراف به این ارزشهاست.
در طول تاریخ ادیان کسانی بودهاند که به تبع شیطان، این ویژگیها را تحمّل نداشته و از روی عناد یا جهل به مخالفت برخاستهاند. آنها با رفتار خود، به جای ایجاد ارتباط میان مردم و برجستگان الهی، باعث دوری و فاصله مردم از آنان میشدند و حال آنکه از عوامل مؤثر در تعالی و نیل به مقامات ارزنده، همراهی با صاحبان این مقامات است.
آن کسکه به واصلان اعلی نرسید لب تشنه بمـــرد و زار بـا مــا نرسیـد
آبـــی کــــه نشـــــد همــــره رود قـــــوی در خاک فرو رفت و به دریا نرسید
در طول تاریخ اسلام نیز این عمل ناشایست زیاد به وقوع پیوست. ابتدا نسبت به مقام الهی رسول اکرم(ص) تردیدها روا داشته و آن حضرت را ساحر، مجنون و … خواندند؛ ولی عدم نتیجهگیری آنان باعث شد تا نسبت به مقامات خاص آن حضرت و به خصوص جانشینان به حق آن بزرگوار شبهاتی وارد نمایند تا به هدف شوم خود که همانا جدائی مردم از این برجستگان است نایل گردند.
همانگونه که در مقدمه چاپ اوّل این اثر بیان گردیده است، حقیر به بررسی این مطلب در خصوص شأن و مقام علمی برجستگان الهی پرداخته و بحمدالله علاقه و پیگیری خوانندگان، ما را به اقدام برای چاپ سوّم آن واداشته است. آرزو میکنم که این علاقه و تلاش ران ملخی باشد که مقبول سلیمان زمان، وجود مقدّس بقیهالله اعظم (روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا) قرار گرفته و همه عزیزانی که در فراهم آمدن آن سهیماند از عنایات خاصه آن بزرگوار برخوردار گردند.
چهارشنبه هشتم ربیع الاوّل ۱۴۳۳
سالروز شهادت حضرت امام حسن عسگری(ع)
مطابق ۹۰/۱۱/۱۲
محمد اسدی گرمارودی
پیشگفتار
در اسفند ماه ۱۳۸۲ هجری شمسی، جزوهای تحت عنوان «اقوال علما در علم امام» به دستم رسید. این جزوه قبلاً به صورت کتابی به نام «عصای موسی یا درمان بیماری غلوّ» چاپ و منتشر شده بود. نویسنده در آن میکوشد تا از قدرت علمی معصومین(علیهم السلام) بکاهد و بُعد الهی و مقامات ملکوتی آنان را بیاساس جلوه دهد؛ امّا قرآن کریم و روایات معصومین(علیهم السلام)، پیشوایان دینی و برگزیدگان الهی را افرادی برجسته و برخوردار از مواهبِ افاضه ربّانی معرفی مینماید. امام رضا(ع) در معرفی امام و عظمت مقام هادی الهی میفرمایند:
اِنَّ الاِمامَهَ مَنْزِلَهُ الاَنبِیاءِ و إرثُ الاَوْصِیاءِ اِنَّ الاِمامَهَ خِلافَهُ اللهِ عَزَّوجَلَّ وَ خِلافَهُرَسوُلِهِ وَمَقامُ امیرالمؤمنین(ع) وخِلافَهُ الحَسنِ(ع) و الحُسین(ع) …
اَلاِمامُ کَالشَّمسِ الطّالِعَهِ المُجَلِّلَهِ بِنُورِها لِلْعالَم وَ هُوَ بِالاُفُقِ حَیثُ لاتَنالُهُ الاَبصارُ وَ لا الاَیدی …
الاِمامُ اَمینُ اللهِ فی اَرْضِهِ وَ خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ علی عِبادِهِ وَ خَلیفَتُهُ فی
بِلادِهِ وَ الدّاعی اِلی اللهِ وَ الذَّابُّ عَنْ حَریم اللهِ.
اَلاِمامُ مُطَهَّرٌ مِنَ الذُّنوبِ مُبرَّءٌ مِنَ العُیوبِ مَخصوُصٌ بِالْعِلْم مَوْسوُمٌ بِالْحِلْم نِظامُ الدّینِ وَ عِزُّ المُسْلِمینَ وَ غَیظُ المُنافِقینَ وَ بَوارُ الکافِرینَ.
به درستی که امامت، جایگاه و مرتبه پیامبران و میراث اوصیاء(علیهم السلام) است. امامت، خلافت خدا و خلافت رسول خدا(ص) و مقام امیرالمؤمنین(ع) و خلافت حسن و حسین(علیهما السلام) است؛ …
امام، خورشید تابانی است که نورش جهان را فرا گیرد و اندر افقی است که دیدهها و دستها بدان نرسند؛ …
امام، امین خدا در زمین و میان خلق او و حجت الهی بر بندگانش و خلیفه او در بلادش و دعوتکننده به سوی خدا و دفاعکننده از حریم اوست.
امام، از گناهان پاک و از عیوب مبرّاست، به علم مخصوص و به بردباری موسوم است. (امام موجب) نظام دین و عزت مسلمین و خشم بر منافقین و نابودی کفار است.
در تحقیقات فلسفی و عرفانی به وضوح تبیین میگردد که انسان قدرت و استعداد فوق العادهای دارد. او میتواند به بالاترین درجه قرب حق نایل شده و به اقتضای قربی که مییابد از درجه ولایت برخوردار گردد. معصومین(علیهم السلام) همانگونه که خود فرمودهاند: «نَزِّلونا عَنِ الرُّ بُوبیهِ وَ قُولوا فینا ما شِئْتُم» دارای بالاترین درجه ولایت بوده و ولیِّ مطلق الهیاند. ایشان خدا نیستند و کسی نیز چنین نمیپندارد، لکن برترین مَظهر خدا هستند. انسان کامل، جلوه اَتمّ الهی است و بالاترین آثار را در عالم امکان دارد. اگر چنین نباشد، انسان کامل بودن و پیشوایی و زعامت الهی او، عادلانه و حکیمانه نخواهد بود و حتّی این باور، توهین به حضرت حق را به همراه خواهد داشت و تَعالی الله عَن ذلِک. مخالفانِ مقام عظمای اولیای الهی(علیهم السلام) به بهانه غلوّ، کوشیدهاند تا این عظمت و بزرگی را رد کنند و در نتیجه به زعم خود، از گرایش و سرسپردگی مردم نسبت به ایشان بکاهند.
نویسنده جزوه مزبور برای بسیاری از محققین اسلامی شناخته شده است. او در طول چهل سال اخیر آثار دیگری در انجام این رسالت داشته و بسیاری از آثار وی، مورد نقد و مناقشه بزرگان قرار گرفته است و جوابها گفتهاند. اینبار تکلیف به عهده این کمترین آمد تا در جلسه تفسیر شبهای جمعه که بسیاری از دانشگاهیان و فرهیختگان در آن شرکت میجویند به بحث و بررسی این موضوع بپردازم. جلسات شبهای جمعه فروردین ماه ۱۳۸۳ با این عنوان آغاز شد و مدت ده هفته (حدود ده جلسه) به این امر اختصاص یافت.
برخـی از حاضرینِ در جلسه و نیز گـروهـی از پیگیـران بحـث، عرضه مطالب به صورت نوار و لوح فشرده در داخل و خارج از کشور و چاپ و نشر مطالب به صورت کتاب را پیشنهاد نمودند. تنظیم مباحث به صورت کتاب فرصت زیادی را میطلبید که مشغله سنگین، ضیق وقت و سفرهای پیدرپی داخل و خارج از کشور، کار را بسی دشوار مینمود؛ لکن لطف الهی شامل شد و همت، همراهی و همدلی برخی از عزیزانِ همراه، به ویژه صدیق گرامی و خدمتگزار مکتب علوی، جناب آقای دکتر امید آهنچی، باعث شد که این مجموعه فراهم آید. امیدوارم که مورد قبول برگزیدگان الهی واقع شود و این قطره از اقیانوس حقایق ملکوتیان از خامه حقیر مُلکی، برای عاشقان ملکوتی مفید باشد.
محمد اسدی گرمارودی
اوّل محرم الحرام ۱۴۲۷ هجری قمری