عصمت برگزیدگان ۲


نکته بارز تفاوت مکتب الهی با سایر مکاتب بشری در این است که آن‌ها معتقدند: بشر عادی و انسانِ فاقد کمک و راهنمایی وحی و هدایت اولیای الهی(علیهم السلام)، بر همه حقایق احاطه کامل ندارد و باید به مرور، با تجربه فراوان و آزمون و خطای بسیار به برخی از امور واقف گردد. از آنجا که به تعبیر فلاسفه «اقل دلیل بر امکان شئ وقوع آن است»، وقوع این همه اختلاف آراء، وجود مکاتب متضاد و نتایج خطرناک و دردمندانه آن‌ها گواه صادقی بر این ادعاست.

 

دسته:

توضیحات

یکی از بارزترین ویژگی‌های مشترک میان تمامی انسان‌ها این است که خواهان سعادت‌اند. افراد بشر با تمامی اختلافاتی که دارند در این خواسته یکسانند و همگی می‌خواهند که یک زندگی سعادتمندانه داشته باشند.

این امر که «سعادت چیست و چگونه می‌توان به آن نایل شد؟» بسیار بحث برانگیز و اختلافی است. برخی سعادت را در ثروت، گروهی در قدرت، عده‌ای در آزادی ارضای شهوت و … می‌دانند. همچنین در چگونگی نیل به آن نیز اختلاف است و صاحب‌نظران مباحث انسانی و صاحبان مکاتب بشری آراء گوناگونی ارائه کرده‌اند.

مارکسیست‌ها سعادت را در سلب مالکیت شخصی و تحقق مالکیت عمومی دانسته، راه وصول به چنین جامعه ایده‌آلی را در محدودیت اختیارات افراد پیشنهاد داده و حاکمیت دولت در همه ابعاد را جهت تحقق این آرمان پذیرفته‌اند.

ماکیاول‌ها سعادت را در قدرت‌طلبی و حاکمیت تفوق‌جویی می‌بینند، فروید و پیروان او در آزادی غریزه جنسی و عدم محدودیت ارضای غرایز شهوانی و نیهیلیست‌ها در پوچ‌گرایی و بی‌خیالی.

آراء گوناگون و تجربیات تلخ بشر در طی قرون مختلف، خود شاهدی بر اهمیت این مطلب است. به علاوه انسان منهای وحی حتی در شناخت صحیح اینکه سعادت چیست نیز ناتوان می‌باشد تا چه رسد به آنکه راه وصول به آن را بیابد. عارف شیرین سخن شیراز، حافظ پر رمز و راز در این باره چه زیبا می‌گوید:

جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه

چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

 

الهیون و سعادت

انسان‌های معتقد به خدا و پیروان انبیاء(علیهم السلام) در اصل طلب سعادت با بقیه مشترک‌اند. این خصیصه مشترک همه انسان‌هاست و به گروهی خاص یا فرقه‌ای معیّن اختصاص ندارد. الهیون نیز خواهان کمال فردی و اجتماعی هستند و برای دستیابی به زندگی سعادتمندانه تلاش می‌کنند.

نکته بارز تفاوت مکتب الهی با سایر مکاتب بشری در این است که آن‌ها معتقدند: بشر عادی و انسانِ فاقد کمک و راهنمایی وحی و هدایت اولیای الهی(علیهم السلام)، بر همه حقایق احاطه کامل ندارد و باید به مرور، با تجربه فراوان و آزمون و خطای بسیار به برخی از امور واقف گردد. از آنجا که به تعبیر فلاسفه «اقل دلیل بر امکان شئ وقوع آن است»، وقوع این همه اختلاف آراء، وجود مکاتب متضاد و نتایج خطرناک و دردمندانه آن‌ها گواه صادقی بر این ادعاست.

توجه داریم که عمر انسان سرمایه اصلی اوست و هر فرد و جامعه‌ای دو عمر ندارد که با یکی تجربه کند و با دیگری حاصل تجربه را به کار گیرد، لذا هدف غلط و رفتار در راستای آن و حتی رفتار غلط در راستای هدف درست هر دو خسارت جبران‌ناپذیری به همراه دارند. قرآن‌کریم در این زمینه چنین می‌فرماید:

وَالْعَصْرِ (۱) إِنَّ الإنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ (۲) إِلا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ (۳)

سوگند به روزگار ٭ که آدمى در زیانمندى است ٭ جز آنان که ایمان آورده‏اند و کارهاى شایسته کرده‏اند و یکدیگر را به راستى پند داده‏اند و همدیگر را به شکیبایى اندرز داده‏اند.

در چنین شرایطی و با توجه به چنین واقعیت تلخی، باید به این نکته توجه داشت که اگر جهان هستی خدا دارد و اگر خداوند، حکیم مطلق و واجد همه صفات کمالیه است، پس باید به انسان‌ها کمک کند و آن‌ها را هدایت نماید.

در آیه ۵۰ از سوره مبارکه طه چنین آمده‌است:

قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى

بگو: پروردگار ما کسى است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او ارزانى داشته سپس راهنمایى کرده‌است.

خداوند تنها خالق نیست، بلکه هادی نیز می‌باشد و هدایت مخلوقات را عهده‌دار است. در آیات ۲ و ۳ از سوره مبارکه اعلی آمده‌است:

 الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى (۲)  وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَى(۳)

همان کسی که آفرید و بیاراست ٭ و آنکه اندازه کرد و راه نمود.

 

در آیه ۱۲ از سوره مبارکه انعام نیز چنین تصریح شده‌است:

… کَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ …

… رحمت را بر خویش واجب داشته‌است … .

این وجوب و لزوم، بایدِ جبری و انشایی نیست، بلکه بایدِ اخباری است؛ لذا می‌گوییم: بر خداوند واجب است که برای انسان، هادی بفرستد.

طبق آیات قرآن‌کریم هیچ مردمی بدون منذر و هادی نبوده‌اند. این امر در آیات قرآن‌کریم چنین مورد توجه قرار گرفته‌است:

وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولا …….

در میان هر امتى پیغمبرى برانگیختیم … .

و:

… وَ إِنْ مِنْ أُمَّهٍ إِلا خَلا فِیهَا نَذِیرٌ

… و هیچ امتى نیست جز آنکه بیم‌رسانى در آن گذشته‌است.

یا:

ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا …

آنگاه رسولانمان را پیوسته فرستادیم… .

و نیز:

… إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ

… تو، تنها بیم‏دهنده‏اى و هر گروهى رهنمونى دارد.

در آیه ۷۸ از سوره مبارکه غافر نیز آمده‌است:

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلا مِنْ قَبْلِکَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَیْکَ وَمِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ …

و پیش از تو نیز رسولانى فرستاده‏ایم، از آنان کسانى‏اند که خبرشان را براى تو نخوانده‏ایم … .

ذکر همه رسولان الهی به میان نیامده‌است و ما از همه آن‌ها مطلع نیستیم ولی اجمالاً می‌دانیم که هیچ مردمی بدون نذیر و هادی نبوده‌اند. این سخن در قاعده لطف متکلمین مطرح شده‌است و آیه ۱۲ از سوره مبارکه لیل، تأیید و تأکید دیگری بر آن است:

إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَى

به راستى که راه نمودن بر ماست.

بنابراین برای سعادتمند شدن، رسیدن به حیات طیّبه انسانی و نیل به کمال حقیقی فردی و اجتماعی باید پیرو انبیاء(علیهم السلام) شد. در قرآن‌کریم فلاح و رستگاری از آن مؤمنین دانسته شده‌است و چنین بیان می‌گردد:

قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ

بى‏گمان مؤمنان رستگارند.

خداوند در آیه ۶۵ از سوره مبارکه نساء در خصوص مردم پس از نزول قرآن و مکتب اسلام می‌فرماید:

فَلا وَرَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا

به پروردگارت قسم که ایمان ندارند تا تو را در آنچه که بینشان اختلاف واقع مى‏شود حاکم کنند و سپس در دل‌هاى خویش از آنچه که حکم کرده‏اى شکى نیابند و بى‏چون و چرا تسلیم شوند.

طبق آیه فوق مردم مؤمن نیستند مگر آنکه تسلیم محض و پیرو همه جانبه فرستاده خدا باشند و اگر مؤمن نباشند رستگار نیز نخواهند بود. پس لازمه رستگاری پیروی از برگزیدگان خدایی است.

هم تاریخ گواهی می‌دهد و هم در منابع دینی الهیون آمده‌است که همیشه در مقابل برجستگان و برگزیدگان الهی مخالفینی قد علم می‌کردند و با آن‌ها به مبارزه می‌پرداختند.

خداوند در آیه ۸۷ از سوره مبارکه بقره می‌فرماید:

…. أَفَکُلَّمَا جَاءَکُمْ رَسُولٌ بِمَا لا تَهْوَى أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقًا کَذَّبْتُمْ وَفَرِیقًا تَقْتُلُونَ

آیا هرگاه رسولى براى شما احکامى بیاورد که بر خلاف هواى نفستان باشد تکبر به خرج مى‏دهید و عده‏اى را دروغگو می‌شمارید و عده‏اى دیگر را مى‏کشید؟

دقت در ریشه این مخالفت‌ها معلوم می‌کند که:

الف: برخی از آنان نسبت به مقام اولیای الهی(علیهم السلام) جهل داشتند و شأن و منزلت آن بزرگواران را درنیافته بودند، لذا آن‌ها را برنمی‌تافتند. علت اصلی این مخالفت‌ها، جهل و عدم شناخت صحیح بوده‌است. آنان به گمان صحت اعتقاد خود و بطلان راه برگزیدگان الهی(علیهم السلام) به مبارزه با آن‌ها برمی‌خاستند و می‌کوشیدند که آنان را منکوب کنند.

در عصر ما نیز این جهل فراوان است و یکی از وظایف اصلی و پایه‌ای معتقدین به راه انبیاء(علیهم السلام) روشنگری و شناساندن حقیقت دین و مقام اولیای الهی است.

ب: گروهی دیگر از مخالفان برگزیدگان الهی مغرضند و از باب عناد، لجبازی و غرض‌ورزی به مخالفت با اولیای الهی(علیهم السلام) برمی‌خیزند و دیگران را نیز گمراه می‌سازند. اینان در هر عصر بوده‌اند و در دوره ما نیز فراوانند. رسانه‌های عمومی، ماهواره‌ها و اینترنت در خدمت هر دو دسته مذکور می‌باشند و با تلاش وافر به لوث کردن راه حق می‌پردازند.

اصـل مشـتـرک هـر دو گــروه، معـرفی ننمـودن حقـیقـت و تحــقیـر شــأن و منزلت پیشتازان راه خدایی است. آنان تلاش دارند که راه خدایی را راهی کهنه و از ویژگی‌های دوران جاهلیت معرفی کنند و اعتقاد دینی را با علم و تمدنِ امروزی ناسازگار بدانند.

با کمال تأسف برخی از مدعیان پیروان الهی نیز، شاید به جهت جهل و عدم تحقیق همه جانبه و با توجه به ظواهر برخی از آیات قرآن‌کریم یا روایات غیر مستند، باورهایی را رواج می‌دهند که با حقیقت برگزیدگان الهی(علیهم السلام) منافات دارد. از جمله این حقایق علم و عصمت برگزیدگان خدایی است. در این شرایط وظیفه پیروان اولیای الهی(علیهم السلام) است که با دلایل متقن عقلی و نقلی به طرح و اثبات این مطلب بپردازند.

از ویژگی‌های پیشوایان الهی(علیهم السلام) این است که به جهت اصطفای الهی و تأیید وحی، هم به تمامی حقایق کمال بخش انسان‌ها عالِم هستند و هم از خطا، اشتباه و گناه معصوم می‌باشند که البته در غیر این صورت نقض غرض صورت می‌پذیرد.

حقیر توفیق یافتم تا این مباحث را در شب‌های جمعه طی جلساتی متمادی با جمعی از تحصیل‌کرده‌ها و متفکرین به گفت و شنود و بحث بگذارم. به حمدالله بخش اوّل مباحث تحت عنوان «علم برگزیدگان در عقل و نقل و عرفان» در سال ۱۳۸۵ چاپ گردید و تا کنون سه بار هم تجدید چاپ شده‌است که این خود نشانگر علاقه‌مندی افراد به طرح و بررسی این‌گونه مباحث است. قسمت دوم نیز تحت عنوان «عصمت برگزیدگان در عقل و قرآن»، مشتمل بر دو جلد است که جلد نخست آن در خصوص انبیای عظام(علیهم السلام) تا قبل از حضرت خاتم(ص) و جلد دوم آن که کتاب حاضر است در خصوص شخص نبی اکرم(ص) می‌باشد.

در این کتاب قبل از ورود به بحث عصمت پیامبر اسلام(ص) و بررسی همه جانبه شبهات قرآنی وارد بر آن، ابتدا به بیان مقام بی‌همتا و جایگاه عظیم آن حضرت از دید آیات قرآن‌کریم می‌پردازیم تا مشخص گردد که بناست عصمت کدام شخصیت والای قرآنی را به بحث بنشینیم.

به امید آنکه خداوند همه انسان‌ها را در شناخت صحیح سعادت یاری نماید تا نقش اولیای الهی(علیهم السلام) را در دستیابی به سعادت واقعی دریابیم و از پیروان راستین آنان باشیم.

محمد اسدی گرمارودی

پنجم رجب المرجّب ۱۴۳۴ هجری قمری

مطابق با ۱۳۹۲/۰۲/۲۶ هجری شمسی